موریانه ها همچنان میجویدند و نابود میکردند در این خوشگذرانی بینهایت موریانه ها اما مورچه ی موریانه مانند توان یافتن ورودی مقر موریانه ها را یافته بود اگر چه خیلی سخت بر او گذشت ولی عاقبت صقحه ی بزرگ فرمان موریانه ها را کشف و دید که نام او مورچه ی موریانه مانند یکی از مهمترین کلید موریانه هاست در کلید مختلف آنان نام او را بی اجازه یده بودند و خود را ضد میخواندند در حالیکه مقر ی را در زیر پاهای ضعیف بله بله بله پاهای ضعیف شان ! میکوبیدندو با چکمه های مضحک خود آنرا به صدا در میآوردند ! حالا مورچه ی موریانه مانند سختترین ماموریتش را به اتمام رسانده بود با موفقیت صدی صد وباید به خانه میامد او خیلی خسته بود و تنها او هیچ مورچه ای پیدا نمیکرد همه ی آنها را جویده بودندآسمان موفقیت ش را با قطرات خیس تبریک گفت و هوای روزهای تولدش را به او تقدیم کرد تا دوباره قدرت تفکر ش برگردد
موریانه ی پلید خیلی بزرگ و سوسک شده بود اما همچنان سایه ی نحس و پلید خود را بر زندگی پاک مورچه کوچک انتشار میداد و بانواع طرق با همدستی سایه های پلید از جنس خودش خشک و بدون روح و بدون نور مورچه ی کوچک موریانه مانند را بویژه در طلوع خورشید شکنجه و سخت و دردناک با بوی کویر لوط بطرز اسفباری به عذابی غیر قابل تحمل مجبور میکرد او حتی تهدیدش میکرد باید تنها به من برسی و راحتی ام را فراهم و بچه هایت را فراموش کنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟ در مقابل اینهمه درد مورچه ی کوچک موریانه مانند فکری بخاطرش خطور کرد !؟ موریانه سوسک مستراح عاشق طلا بود و مورچه ی کوچک موریانه مانند از مادرش مقدار 49 سنگ طلای خالص از مقدس ترین سرزمین هدیه گرفته بود او 49 سنگ طلای خالص هدیه ی مادرش را به تن و پوست موریانه چندش آور و کل فامیل و آشنای اون پلید پرچ و سفت چسباند تا خود قیامت @تا در صورتی که کوچکترین خطر ی از جانب موریانه پلید متوجه او و 5 شطیره ی عزیز او گردید 49 برابر!! آن درد و عذاب و رنج هم به تک تک فامیل و آشنا و خود موریانه ی پلید برسدو او و بچه های عزیزتر از جان ش در آسایش زندگی کنند @
همچون ش بتاب کوچکی بود موریانه مورچه مانند در میان اون ظالما ی بدون نور و بدون شعور و بی فرهنگ بدبخت که هیچی جز تاسف نداشت ظلم و خودخواهی احمقانه شون بحدی خودشون مالک حتی کمترین تصمیم ها کرده بودن که باید برای رفتن و گرفتن نون از اون پلیدای نمک به حروم اجازه میگرفتی و حتی والا مقام ترین وارث خسروپویر رو علامتی گذاشتن برای نه خودی که خودکشی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟در نهایت بی غیرتی و بی شرمی بماند که نسل ش دو دستی با تشریفات در لیاقت خودشون بدست راهن جبل طارق تقدیم کرده بودن جهت تنبیه و گرفتن تشویق ولو لبخندی از اینهمه خودشیرینی به پیشگاه کسانی که از محله هایی بدتر از حلبی آباد برخاسته بودن و از عمق بیفرهنگی !؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟! تا از تحصیل کمترین حق انسانی محروم و خودشون بکشن کنار!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ! تنها یک کلام : الله نصیب تک تک خرد و کلان و آینده تون کن اد آمین!
قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق و من شر غاسق اذا وقب و من شر نفاثات فی العقد و من شر حاسد اذا حسد@!اللهم هلک اعدائنا فی کل مکان و نجنا و اولادنا من شرور هم و من شرور حاسدین اعدائنا @ اللهم نجنا من جهل دجال العنتک علیه و علی آله فی الدنیا و الاخره@ اللهم علیک توکلنا و بک اصبحنا و امسینا @اللهم احفظنا و اولادنا من ذرات و حتی غبارات حسد و مکر اعدائنا فی کل حال فی کل مکان فی کل الساعه@ آمین یا رب العالمین@
موریانه ها همچنان میجویدند و نابود میکردند در این خوشگذرانی بینهایت موریانه ها اما مورچه ی موریانه مانند توان یافتن ورودی مقر موریانه ها را یافته بود اگر چه خیلی سخت بر او گذشت ولی عاقبت صقحه ی بزرگ فرمان موریانه ها را کشف و دید که چگونه بودند خود را ضد ودلسوز جا میزدند ؟؟در حالیکه مقر ی را در زیر پاهای ضعیف بله بله بله پاهای ضعیف شان میکوبیدند از طرف دیگر ی بدتر در کمین شان برای بیغما بردن روح و معنویت شان لحظه ها را کمین بود ؟؟؟؟؟ انتخاب کرده بودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا مورچه ی موریانه مانند سختترین ماموریتش را به اتمام رسانده بود با موفقیت صدی صد وباید به خانه میامد او خیلی خسته بود نیازی به هیچ ویزارد و مجیک و ووو برای نصب نداشت همه چی در درونش دارا بود او هیچ مورچه ای پیدا نمیکرد همه ی آنها را جویده بودندآسمان ابری موفقیت ش را با قطرات خیس تبریک گفت و هوای روزهای امن تولدش را به او تقدیم کرد تا دوباره قدرت تفکر ش برگردد''
موریانه ی پلید خیلی بزرگ و سوسک شده بود اما همچنان سایه ی نحس و پلید خود را بر زندگی پاک مورچه کوچک انتشار میداد و بانواع طرق با همدستی سایه های پلید از جنس خودش خشک و بدون روح و بدون نور مورچه ی کوچک موریانه مانند را بویژه در طلوع خورشید شکنجه و سخت و دردناک با بوی کویر لوط بطرز اسفباری به عذابی غیر قابل تحمل مجبور میکرد او حتی تهدیدش میکرد باید تنها به من برسی و راحتی ام را فراهم و بچه هایت را فراموش کنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟ در مقابل اینهمه درد مورچه ی کوچک موریانه مانند فکری بخاطرش خطور کرد !؟ موریانه سوسک مستراح عاشق طلا بود و مورچه ی کوچک موریانه مانند از مادرش مقدار 49 سنگ طلای خالص از مقدس ترین سرزمین هدیه گرفته بود او 49 سنگ طلای خالص هدیه ی مادرش را به تن و پوست موریانه چندش آور و کل فامیل و آشنای اون پلید پرچ و سفت چسباند تا خود قیامت @تا در صورتی که کوچکترین خطر ی از جانب موریانه پلید متوجه او و 5 شطیره ی عزیز او گردید 49 برابر!! آن درد و عذاب و رنج هم به تک تک فامیل و آشنا و خود موریانه ی پلید برسدو او و بچه های عزیزتر از جان ش در آسایش زندگی کنند @
الله نور قوی پاک به همه دوستان بخشید و مخ مین در هیچ سوراخی راه فرار نداشت کل اهدافش لو رفت چیزایی که سر زمین مخ مین میگفت بوی گند حماقت و غرور احمقانه از بهترین تاثیراتش بود @بحدی دون و پلید و غیر قانونی بودن که برای زن خانه دار در حال تربیت بچه های عزیز ش در این اوضاع سخت دردسر میتراشیدند و با پول همون زن براش قیافه حق بجانب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فقط یک جواب دارن الله خودتون و زاد عقب مانده تون لعنت کن اد آمین الله بعد اینهمه سکوت و تحمل درد و رنج و آواره کردن پسر عزیزش! نه منصب و نه مقامی ؟؟؟؟؟فقط از حسادت ! خراب کردن آوار دیوار همسایه ها ؟؟روی سرش اما عفو و رفتن بدیدن اون همسایه های نحس گرفتار لعن الله ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هیچوقت چی میشه گفت و چه توقعی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟! مشت عقب مانده تازه به دوران رسیده از قاچاق و حق و بی حق کردن زندگی همدیگ ر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟موش کورای تازه چش ترکاند ه در آمده از ویرانه و بیغوله و فراموشی گذشته ی تاریک شان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟با نامه ایی از آفتاب !!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!بی هییچ حر یم و حصار و حفاظ و تربیتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پا با سرپایی بی اجازه وبی سوال به زندگی شخصی مومن ترین اشخاص سرک میکشند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!قضاوت میکنند و چه احمق رآی هم میفرمایند؟؟؟؟؟؟؟؟؟و تازه کی بیاید و از نمازخانه درشان بیاورد؟؟؟؟؟؟حتی الاغ هم برای اذن ورود به حدود الاغی قبل ورود بادی در گلو میاندازد برای مجاز شدن ورودش به قلمرو الاغ دیگر ؟؟؟؟؟؟ یاد الله و فرمانش به ابلیس : برو و در همه چی زمین با زمینیان شریک شو الا مخلصین!؟
درباره این سایت